خواجه دات کام
خواجه ای به کافینت شد از برای چتیدن . شباب و شبابه به وفور یافتندی. ظزیفان را با موزیگری از بین انگشتان گذراندی. ظریفی او را بدید و گفت : بیا و با ما همراه شو با چتیدن. خواجه که متعجب گشته بود نعم بگفتی و با او همنشین شدی. خواجه گفت : در ولایت ما به این جعبه رایانه گفتندی. ظریف با بی اعتنایی گفت : بهتر بودی بچتیم. ناگهان خواجه در مانیتور ظزیفی دیگر بدیدی و با ویس آوای او را شنیدندی. لحظه ای چند با او مکالمت کردی. خواجه به خود گفت : صدا و تصویرش که خوب است خود او چطور ؟!!!
صادق میرزایی
http://RoyanBarbar.Blogsky.Com
خواجه را در سر چو شور چت فتاد از قضــــــا رو ســـوی کــــافینت نهاد
پشــت رایـــــانه نشست آغـــاز کرد چون که شد کانکت ، مسنجر باز کرد
مدتــــی در روم او آن لایــــن بــــود آی دی درویـــــش را هــــک می نمود
وبکــمش را باز روشـــــن کـــــرد او کــــــرد دانــــلود عکــــس درویش نکو
ویــــس را بر سر نهــــاد و باز گفت اســــم وبـــــلاگ خرابــــــش باز گفت
مهدی آتش زای
تخلص: م.عماد
سلام
جالب بود بعد از چند وقت نیومدن
دیگه نا امید شدم
می خواهم موضوع رو عوض کنم
سلام
بهتره مواظب خودت باشی وگرنه حالتو میگیرم